اساطیر ایران در آیینه ی خوانش و دریافت حسین مجیب المصری

نوع المستند : مقاله پژوهشی

المؤلفون

دانشگاه تربیت معلم, ایران,

المستخلص

 اسطوره شناسی تطبیقی، اززمینه های نسبتا جًدید پژوهشی است که از نیمه ی دوم قرن نوزدهم، کاربردی گسترده یافته است. پیوستگی این رویکرد،از یکسو با ادبیات تطبیقی و از سوی دیگر، با حوزه ی نقد اسطوره ای درخورتوجه می نماید. با وجود اینکه ضرورت شناخت اساطیر ملل و اقوام جهان، به صورتی گسترده و تطبیقی، نخست از سوی پژوهندگان اروپایی احساس شد و پژوهشهای گسترده ای از سوی آنان، که اغلب محدود به اساطیر اقوام اروپایی (یونان و روم) بود، انجام شد، اما گستره ی کاربرد این رویکرد، در شناختگی اساطیر ملل اسلامی، جز از کاوشهای جزیی یا موردی برخی مضامین اسطورهای، فراتر نرفت. حسین مجیب المصری، در سال 2000 م با شناخت این فقر پژوهشی، در طی تحقیقی با عنوان دراسۀ مقارنۀ للاسطورة بین الادب العربی و الفارسی و الترکی ، نخستین گام را در تطبیق اسطوره های ایرانی، عربی و ترکی برداشت و شگفتا که هنوز پس از گذشت یک دهه، حتّی اشاره ای نیز بدان ها نشده است. مجیب المصری در این پژوهش تطبیقی،هر یک از اساطیر ایرانی،عربی وترکی رادر سه بخش جداگانه مورد بررسی قرار میدهد. هرچند این اثر، هماهنگ با رویکرد نقد اسطوره ای قرن بیستم نیست، اما در نقد و سنجش اسطوره های ایرانی، دستاوردهای نوینی را در عرصه ی اسطوره شناسی تطبیقی، ارایه مینماید و در این سیر، اسطوره های ناشناخته ای از اساطیر عربی و ترکی را، با نمونه های مشابه ایرانی تطبیق میدهد که تا کنون در هیچ پژوهشی، مورد بررسی قرار نگرفته است. مقاله ی حاضر کوشیده است، نخست ارتباط اسطوره و کارکرد اسطوره شناسی در ادبیات تطبیقی را نمایان سازد و سپس به معرّفی دستاوردهای حسین مجیب المصری بپردازد و آنگاه در حوزه ای محدودتر، به نقد آرای حسین مجیب المصری در خوانش و دریافتی که از اساطیر ایران داشته است، روی آورد و در پایان، وجوه اشتراک اساطیر فارسی با اسطوره های تطبیقی عربی و ترکی را، در دو بخش اسطوره های دینی و تاریخی بنمایاند. هدف این جستار، نمایاندن توانایی های بالقوه ی اساطیر ملل اسلامی و تاکیدی بر پژوهش در بستر اسطوره شناسی تطبیقی است و همچنین ضرورتی که می بایست، در جهت تغییر توجه یکسویه ی اسطوره شناسان ایرانی و غیر ایرانی، صورت گیرد.